معنی شماطه ساعت

لغت نامه دهخدا

ساعت شماطه

ساعت شماطه. [ع َ ت ِ ش َم ْ ما طَ / طِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) ساعت شماطه دار. ساعتی است که زنگی دارد و میتوان آن را قبلا چنان تنظیم کردکه در ساعت معین زنگ زند و خفته ای را بیدار سازد.


ساعت شماطه دار

ساعت شماطه دار. [ع َ ت ِ ش َم ْ ما طَ / طِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) رجوع به ساعت شماطه شود.


شماطه

شماطه. [ش َم ْ ما طَ / طِ] (از روسی، اِ) زنگی است که در بعضی ساعتها تعبیه کنند و با عقربه و فنر و پیچ خاصی که دارد آنرا طوری قرار دهند که در سر ساعت دلخواه شدید و متوالی و طولانی زنگ بزند و انسان را از فرارسیدن ساعت مورد نظر آگاه سازد. از شماطه ٔ ساعت معمولاً برای بیدار شدن در ساعت مطلوب، چنانکه در سحرهای ماه مبارک رمضان یا ساعتهایی نظیر آن استفاده می شود. (فرهنگ لغات عامیانه). رجوع به شماته و شماطه دار شود.


شماطه دار

شماطه دار. [ش َم ْ ما طَ / طِ] (نف مرکب) (از: شماطه از کلمه ٔ روسی شومت بمعنی صدا کردن، صدا دادن + دار، مخفف دارنده، علامت صفت فاعلی) و منظور ساعتی است زنگدار که در مواقع معین که خواهند زنگ آن بصدا درآید و اعلام وقت کند یا موجب بیدار شدن خفته شود. شماطه در عربی بدین معنی مستعمل نیست. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به شماطه شود.


ساعت ساعت

ساعت ساعت. [ع َ ع َ] (ق مرکب) ساعت بساعت. ساعت تا ساعت. دمبدم. لحظه بلحظه:
بدان باید نگریست که ساعت ساعت خللی افتد. (تاریخ بیهقی چ ادیب پیشاوری ص 426).
ای دل تو برو در بر جانان می باش
ساعت ساعت منتظر جان می باش.
انوری (دیوان چ نفیسی ص 611).
رجوع به ساعت بساعت شود. || ناگهان. غفلهً: اگر هزار چنین کنند من نام نیکوی خود زشت نکنم که پیر شده ام و ساعت ساعت مرگ دررسد. (ایضاً ص 337).


ساعت

ساعت. [ع َ] (ع اِ) آلتی که بدان تعیین وقت و هنگام کنند. (ناظم الاطباء). آلتی که بدان وقت را بحسب ساعات شناسند. و این لغت مولده است. (المنجد). دستگاهی است مصنوع که بدان تعیین گذشتن زمان کنند و گذشته و مانده ٔ روز و شب دانند. وقت شمار. وقت نما. وقت سنج. هنگام نما. گاه نما. تعبیه ٔ آلتی که اندازه ٔ گذشت زمان را نمایان سازد تاریخ دور و دراز دارد. ابتدا بشر ساعت های آفتابی و آبی و شنی را بکار میبرد. هرتسفلد تخت طاقدیس خسرو پرویز را نوعی ساعت آبی میشمارد و هارون الرشید ساعت آبی مکملی برای شارلمانی امپراطور فرانسه فرستاد. در قرن دهم میلادی ژربر نخستین بارآلت محرکه ای از نوع جدید در ساعت کارگذاشت. در قرن دوازدهم چرخهای ساعت تکمیل گردید و به سال 1370م. هنری دویک نخستین ساعت مهم را در پاریس نصب کرد. از قرن پانزدهم ابتکارات جدید، این دستگاه را که قبلاً فقط در کاخها و کلیساها نصب میگردید ظرافتی بخشید که قابل حمل و استفاده ٔ افراد گردید. کوشش گروئه ساعت ساز فرانسوی و تکمیل ساعت بوسیله ٔ او موجب شد که این آلت بسرعت در اروپا رواج گیرد. در تمام قرون وسطی شهرنورمبرگ مرکز ساعت سازی جهان بود و در اواخر قرن سیزدهم در آنجا ساعت های دیواری میساختند و در اواخر قرن پانزدهم کاروواژیوس ساعت های ظریف دیواری شماطه ساخت. بسال 1657 م. هویگنس لنگر (پاندول) را اختراع کرد و همو به سال 1675 فنر را در ساعت بکار برد، و از این تاریخ ساعت در مسیر پیشرفت حقیقی افتاد. در دوره ٔ لوئی چهاردهم به سال 1676 ساعت زنگدار بوسیله ٔ بارلو انگلیسی اختراع شد. در 1750 م. هاریزون ساعت ساز انگلیسی نخستین ساعت دقیق (کرنومتر)، و در 1840 م. الکساندربن نخستین ساعت الکتریکی را ساخت. ساعت های قدیم بوسیله ٔ کلیدی مستقل و جدا از ساعت کوک میشد و بعدها کلید جزء ساختمان خود ساعت قرار گرفت و اخیراً ساعت هائی ساخته اند که بخودی خود و با حرکات مچ دست کوک میشود. ساعت ها را از نظر حجم به سه دسته تقسیم توان کرد: ساعت های بزرگ غیرمنقول که بر فراز کلیساها و کاخها کار گذاشته شده اند. ساعت های متوسط منقول که در جائی قرار دهند چون ساعت های دیواری و رومیزی و طاقچه ای. و ساعت های کوچک ظریف که اشخاص با خود دارند (ساعت های مچی، بغلی). بعضی از ساعت های بزرگ اهمیت و شهرت تاریخی دارند که در رأس آنها از ساعت کلیسای استراسبورگ باید نام برد. این ساعت عجیب، معظم ترین ساعت جهان و شاهکار عظیم هنر و صنعت است که از سال 1838 تا 1842 بدست شویلگه ساخته شده و در آن ساعت و روز و هفته و سال و اعیاد و اطلاعات متنوعی نمایان است. از آن گذشته ساعت کاخ وست مینستر در لندن، و ساعتی در نیویورک و ساعتی در لیون شهرت جهانی دارند. برای آگاهی از شرح این ساعتهای تاریخی رجوع به مقاله ٔ حسین پژمان شود. ساعت های جدید گویا نخستین بار درنیمه ٔ اول قرن یازدهم هجری در دوره ٔ شاه صفی اول ازپادشاهان صفویه به ایران آمده است. شاه صفی ضمن نامه ٔ خود به چارلز اول پادشاه انگلیس از او خواست که چند تن صنعتگر از جمله «یک نفر وقت و ساعت ساز» به ایران فرستد. (تاریخ روابط ایران و اروپا نصراﷲ فلسفی ص 153). بنا بنوشته ٔ تاورنیه ٔ فرانسوی در سال 1041 یا 1042 هَ. ق. یک ساعت سازسویسی بنام «ردلف اشتادلر» از مردم شهر زوریخ که ابتدا مقیم قسطنطنیه بود به دعوت شاه صفی و به تشویق تاورنیه همراه او به اصفهان آمد و در این شهر پس از مدتی ساعت سازی ساعت ظریفی ساخت که به اندازه ٔ یک اشرفی بود و زنگ میزد. انگلیسها آن را به دویست اشرفی خریدند و به امامقلیخان بیگلر بیگی فارس هدیه دادند و او آن را در قزوین بشاه صفی تقدیم کرد. شاه آن را بزنجیر طلائی بست و بگردن خود آویخت. چندی بعد ردلف برای تعمیر ساعت شاه به دربار احضار شد و جزو مقربان درگاه گردید. از این زمان فن ساعت سازی در ایران رواج یافت و بعلت علاقه ٔ مخصوص شاه به ساعت هیچ تاجر ارمنی نبود که از اروپا برگردد و پنج شش ساعت برای تقدیم به شاه یا اعتمادالدوله همراه نیاورد تا آنجا که میرزا تقی وزیر اعظم (ساروتقی) بیست و پنج یا سی ساعت داشت. ردلف ساعت ساز سویسی روز نهم جمادی الاخری سال 1047 هَ. ق. بتفتین اعتمادالدوله و بجرم قتل برادر یکی از دربانان شاهی کشته شد. رجوع به سفرنامه ٔ تاورنیه و مقاله ٔ شاه صفی و ساعت ساز سویسی ترجمه ٔ عباس اقبال در مجله ٔ یادگار سال اول شماره ٔ 6 ص 7 تا 18 شود.
- بند ساعت، تسمه ٔ چرمی یا فلزی و غیره که برای بستن ساعت به مچ دست بکار رود.
- جلو بودن ساعت، میزان نبودن و تند کار کردن آن.
- خوابیدن ساعت، از کار افتادن و متوقف شدن آن.
- ساعت ماسه ای.
- شیشه ٔ ساعت، شیشه ای که بر روی صفحه ٔ ساعت نصب کنند.
- صفحه ٔ ساعت، صفحه ٔ مدرجی که عقربکها بر آن نصب شده و وقت را از آن دریابند.
- صندوق ساعت، ساعت آبی. رجوع بصندوق ساعت شود.
- عقب بودن ساعت، میزان نبودن و کُند کار کردن آن.
- کوک کردن ساعت، بساز کردن آن.
- مثل ساعت، دقیق و منظم و وقت شناس.
- میزان بودن ساعت، درست کار کردن آن.
- میزان کردن ساعت، تنظیم آن.

ساعت. [ع َ] (ع اِ) (گل...) گلی است از تیره ٔ گل آویز و علت تسمیه ٔ آن این است که پرچمهای آن شبیه عقربک ساعت است.


ساعت تا ساعت

ساعت تا ساعت. [ع َ ع َ] (ق مرکب) از ساعتی بساعتی. از این ساعت به آن ساعت. ساعت به ساعت. ساعت ساعت: ششم آنکه از خداوند سبحانه و تعالی نومید نیستم که ساعت تا ساعت فرج دهد. (تاریخ بیهقی چ ادیب پیشاوری ص 341). همگان را باز نباید گشت که ساعت تا ساعت خبر دیگر رسد که بر راه سواران مرتب اند. (ایضاً ص 492).

فرهنگ فارسی هوشیار

ساعت شماطه

ساعتی که میتوان آنرا قبلاً چنان تنظیم کرد که در ساعت معین زنگ زند و خفته ای را بیدار کند


شماطه

(تازی گشته از شومت روسی برابر با آوا ولی در تازی با چنین آرشی به کار نمی رود) آگاهنده آوا دار (اسم) صدا دار (ساعت) و منظور ساعتی است که آنرا کوک کنند و در لحظه معینی شخص خوابیده را بیدار سازد. توضیح شماطه در عربی بدین معنی مستعمل نیست.

حل جدول

شماطه ساعت

آلارم


شماطه

زنگ ساعت


زنگ ساعت

شماطه

فرهنگ عمید

شماطه

زنگ ساعت،

فارسی به آلمانی

معادل ابجد

شماطه ساعت

886

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری